بی نظم ترین هاییم !
به پروسه ی گواهینامه گرفتنم نگاه میکنم .پُر بود از پشت گوش انداختن ها .بعد از کنکور در کلاس ِ اموزشی شرکت کردم .۷ جلسه اش را رفتم و دیگر دلم نخواست و نرفتم .تا شد تابستانِ سالِ بعد و کلِ پروسه آئین نامه و اموزشی باز ادامه پیدا کرد .آن موقع هم که یادم می آید اولش پر بودم از انگیزه و بعد در طول مسیر خالی بودم .ولی به خاطرِ حرف بابام و اینکه تمام دوستام گواهینامه داشتن ادامه دادن و بالاخره گواهیناممو گرفتم ....
به پروسه ی این فکر میکنم که تو پنج سال اول پزشکی هدفم بود که کار تحقیقاتی کنم .کارگاه پروپوزال نویسی شرکت کردم ولی پروپوزالی ننوشتم .حتی میتوانم بگویم اگر مجبوری نبودم تا امروز پروپوزال پایان نامم هم هنوز ننوشته بودم ولی خوشبختانه!شرط ورود به مرحله ی جدید بود و مجبور بودم و ادامه دادم .و اینبار هم ،مثلِ هر دفعه پر انگیزه شروع کردم و در میانه خالی شدم و باز ادامه دادم و باز دفاع کردم .
و این روزها هم مثلِ باقیِ عمرم باز هم در حال ِ به تعویق انداختن و اهمال کاریم ؟برایتان لیست کنم از مهمترین اش ؟
وزن کم کردن /ورزش کردن/درس خواندن/ارائه پرسشنامه پایان نامه ام/مراجعه به پزشکم /برنامه ریزی و بازگشتم به بولت ژورنالم/و عملی کردن راهکار هایم برای اتلافِ کمترِ وقتم ....
ولی این روزها باز هم همه اینها را پشت گوش می اندازم تا جایی که مجبور شوم .
ولی همه ی اینها را گفتم تا بگویم منبعد از پنجسال بالاخره اینسیکل را درونم پیدا کردم و این طور نبوده که از بودن اهمال کاری اطلاع داشته باشم و باز اهمال کار مانده باشم !!
ما نمی بینیم نقاط ِ ضعف خود را .پس میزنیم این دیدن را .تا جایی که روزی نهیبی ما را به یادش بیاورد .
همه ی اینها را گفتم تا بدانی من هممثلِ تو هستم .بله .همه ی ما ذاتا اهمال کاریم .آن را موقعی فهمیدم که قران خواندم و دیدم خدا به جهنمیان و بهانه هایش میگفت اگر باز هم برگردید بازم هیچ کار نمی کنید .انگار جهنم جایگاه ابدی هر آدم اهمال کاری است که کارهای مهم اش را انجام نمی دهد .
راه حل اش؟
راه حل جادویی ندارد .کرختی درونِ ما هست .کرختی سنگینی که حرکت را برایمان سخت میکند .تنها راه حلی که من بهش ایمان دارم و امتحان کردم و دارم انجامش میدهم "عمل کردن همین لحطه است ".
فرقِ بین آدم ِ موفق و باقیِ آدما همین هست .که همه ذاتا اهمال کاریم .ولی ان آدم موفق روزی چشمان اش گشوده میشود و میبند همه مان درونِ آن بند های ِ کرختی اسیریم .حرکت میکنم .می نویسد کوتاه کوتاه قدم هایش را .عمل میکند .عمل میکند .عمل میکند .و روزی خودش را رها میبیند .روزی که میبیند پذیرفته است که عمل کردن همیشه با انگیزه داشتن و حالِ خوب همراه نیست .او موظف است برای وفاداری به خودش عمل کند حتی اگر بی انگیره و کسل باشد .ولی قدم بردارد .شاید قدم های کوتاه .ولی حتما وجود دارد .
عمل کن .
برنامه بریز .
و بپذیر من و تو انسان هستیم و حق داریم روزهایی غمگین و افسرده باشیم .
و حق داریم که اگر هیچ کس بهمان فداکار نیست در دنیا ،یک نفر را داشته باشیم که به خودمان وفادار باشد و برای ما احترام بگزارد .